با توجه به لزوم همسویی رسانههای داخلی پیرامون منافع ملی که امروز راهبرد مقاومت سرآمد آنهاست، چگونه میتوان . . . فارغ از انتظارِ برابرشدن کارکرد و جهتگیریهای آنها و با حفظ تفاوتها، این همراستایی را میان رسانههای مختلف ایجاد کرد؟
طی سالهای اخیر، در گفتمان رهبر انقلاب همواره تأکیدی ویژه و مضاعف بر «گفتمان مقاومت» دیده میشود. بگونهای که در حال حاضر منافع ملی ما بر پایهی این گفتمان معنا یافته و این مسئله را میتوان به عنوان استراتژی کلی نظام در نظر گرفت. در این میان باید همانند سایر اقشار جامعه نقشی را نیز برای رسانه های جبههی فرهنگی انقلاب تعریف کرد. در این ارتباط برای روشن شدن ابعاد مختلف این موضوع با «حمیدرضا مقدمفر» معاون فرهنگی سپاه پاسداران و مدیر عامل سابق خبرگزاری فارس به گفتوگو نشستیم.
همان طور که جبههی معارض انقلاب اسلامی همواره در چارچوب منافع خود از همهی ابزارها از جمله رسانه استفاده میکند، این انتظار از جبههی انقلاب اسلامی نیز وجود دارد که دست به مقابلهی به مثل بزند. به نظر شما، رسانهها چگونه میتوانند در این چارچوب ایفای نقش کنند؟
به جرئت میتوان گفت که نقش محوری در جبههی فرهنگی انقلاب اسلامی، به عنوان یکی از عرصههای مهم در جبههی کلی مقاومت، بر عهدهی رسانههاست. در این مسئله ۲ بحث مطرح است: نخست آسیبشناسی وضع موجود و دوم آنکه پس از این چه باید بشود.
در حال حاضر، اقداماتی که درعرصهی رسانه انجام میشوند کم نیستند و به اعتقاد من، وضعیت نسبت به گذشته از جمله دوران اصلاحات خیلی بهتر شده است، ولی متأسفانه جزیرهای عمل میکنیم. در واقع رسانههای جبههی فرهنگی انقلاب اسلامی هنوز تشکیل جبهه ندادهاند و هر کدام مستقلاً عمل میکنند. این مشکل بعضاً از آنجا نشئت میگیرد که نمیدانیم چگونه باید جبههای عمل کنیم و تصورمان این است که جبههای عمل کردن یعنی یکی شدن، در حالی که این گونه نیست.
هر کدام از رسانههای مختلف میتوانند خط خودشان را داشته باشند و با سلیقه و منش مستقلی اداره شوند، اما در مجموعهی جبههی فرهنگی انقلاب اسلامی قرار گیرند.
برای مثال، برآیند کار AP و UP آمریکا، رویترز انگلیس،france 24 فرانسه، CNN و شبکهها و خبرگزاریهایی از این دست نشان میدهد که همهی آنها در جبههی استکبار فعال هستند، اما لزوماً این گونه نیست که هر روز همهی مطالبشان را با یکدیگر هماهنگ کنند.
ما هم انتظار نداریم که همهی رسانههای داخلی یکی شوند، اما باید پیرامون این موضوع اندیشه کنیم که چگونه میتوان مانند دانههای تسبیح، در عین مستقل بودن، با یک نخ به هم متصل بود. در حال حاضر، این موضوع حلقهی مفقودهی عرصهی رسانه محسوب میشود. نظام سلطه به این مدل رسیده است و آن را اجرا میکند.
مدل نظام سلطه چیست؟
باید ویژگیهای مدل آنها را شناسایی کنیم. نکتهی اول این است که آنها دور هم جمع نمیشوند، اما بعضی از آنها به عنوان لیدر یا مرجع عمل میکنند. برای مثال، در حوزهی خبرگزاریها آسوشیتدپرس (AP) مرجع است و رسانههای نظام سلطه در پی خطی هستند که این رسانه به آنها میدهد.
موضوع دیگر این است که گاهی همراهی رسانههای آنها آن قدر سریع و همزمان است که نمیتوان گفت آنها منتظر ماندهاند تا از AP خط بگیرند. در چنین مواقعی میتوان گفت این رسانهها در یک چارچوب واحد و بر مبنای سیاستها، تاکتیکها و تکنیکهای مشابه و هماهنگ عمل میکنند.
برای مثال، هدف مشترک آنها این است که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تخریب کنند. بنابراین وقتی یک نشست خبری با حضور سردار جعفری برگزار میشود و ۸۰ رسانهی خارجی در آن شرکت میکنند، تقریباً ۵۰ رسانه تیتر مشابهی از سخنان ایشان منتشر میکنند، چون هدف همهی آنها تخریب سپاه است و بنابراین در مجموع صحبتهای چندساعتهی سردار جعفری به دنبال سوژهای هستند که بتوانند با برجسته کردن آن بیشترین ضربه را به سپاه بزنند. لذا وقتی ایشان حضور ایران را خیلی لطیف و غیرنظامی در سوریه اعلام کرد، این موضوع تیتر یک همهی آنها شد.
این در حالی است که ما این گونه عمل نمیکنیم و حتماً باید مقام معظم رهبری روی موضوعی تأکید کنند تا بسیاری از ما متوجه مطلب شویم و خط را پیدا کنیم. بنابراین رسانههای مرجع و چارچوبها و سیاستهای مشترک، ۲ عنصر کلیدی در پیوند رسانههای جبههی فرهنگی انقلاب اسلامی هستند.
به نظر میرسد، در حال حاضر همهی رسانههای جبههی فرهنگی انقلاب با این مسئله موافق باشند که باید در عین کثرت، بین نیروهای رسانهای وحدت وجود داشته باشد. به اعتقاد شما، اگر به این منظور یک قرارگاه رسانهای به وجود آید و سیاستگذاریهای کلی را انجام دهد، موفقیتآمیز خواهد بود؟
یکی از راهها همین است، ولی این موضوع مطرح است که این قرارگاه کجا باشد. زمانی صحبت میشد که کمیتهی رسانهای شورای امنیت ملی این وظیفه را بر عهده گیرد، اما مشکل اساسی در این خصوص این است که آنها رویکردشان تهدیدمحور، امنیتی و مبتنی بر حوادث و رخدادهاست.
ما باید به طور طبیعی با هم هماهنگ باشیم، نه اینکه با وقوع اتفاقات خاصی مثل فتنهی ۸۸ دور هم جمع شویم، چرا که از روز اول انقلاب همواره مسائل متعددی در برابر ما وجود داشته است. بنابراین دائماً باید برای مقابله با این مسائل آماده باشیم و یک قرارگاه ثابت و دائمی ایجاد کنیم، به شرطی که همه تمکین کنند و تابع این قرارگاه باشند.
اگر این قرارگاه دولتی یا به نحوی منتسب به نظام باشد، این شائبه پیش میآید که دولت بنا دارد در فعالیتهای رسانهها اعمال نفوذ کند. اگر هم غیردولتی باشد، ضمانت اجرایی ابلاغیههای آن زیر سؤال خواهد بود.
به این مسائل باید فکر کرد، اما به نظرم مهمتر از همهی این مسائل آن است که اصحاب رسانه و مدیران جبههی فرهنگی انقلاب اسلامی به این ضرورت و فهم برسند؛ یعنی احساس نیاز کنند که باید با هم باشند و جبههای عمل کنند. دقیقاً مثل چیزی که در جنگ سخت اتفاق میافتاد.
در جبههی جنگ اگر یک یگان خودسرانه عمل میکرد، با فرماندهی آن برخورد میکردند. در جنگ سخت، یگانی که باشهامت و قدرتمند باشد، اما هماهنگ عمل نکند، مشکلآفرین خواهد بود. در عرصهی جنگ نرم هم دقیقاً وضع به همین شکل است. بنابراین همهی نیروها باید با هماهنگی و انسجام حرکت کنند.
در جنگ سخت قرارگاه موجب هماهنگی نیروها میشد. در عرصهی جنگ نرم هم باید چنین قرارگاهی ایجاد شود. مقام معظم رهبری به این موضوع رسیدند که باید در عرصهی فضای مجازی چنین قرارگاهی ایجاد شود و دستور تشکیل و راهاندازی آن را صادر کردند.
در زمینهی رسانههای دیگر هم نیاز به وجود این قرارگاه احساس میشود. اگر دیر بجنبیم، فتنهی ۸۸ تکرار میشود. در قضیهی فتنه خیلیها غافلگیر شدند و به همین دلیل نتوانستند خوب عمل کنند. رسانههایی که توانستند بایستند اندک بودند و بقیه دچار سردرگمی شدند.
به نظر میرسد در قدم اول باید منافع ملی را به عنوان محور اتحاد همهی رسانههای داخلی در نظر گرفت، به گونهای که این نقطه نیازی به دستورالعمل یا وجود یک قرارگاه نداشته باشد. این در حالی است که تا امروز خلاف این موضوع دیده شده است و بعضاً رسانههای داخلی حتی در برهههای حساس و تعیینکنندهای نظیر اجلاس عدم تعهد در تهران، در زمینهی منافع ملی، آن طور که باید عمل نکردهاند. به نظر شما، آیا در وهلهی اول میتوان به تکثر و اختلافات داخلی مشروعیت داد، ولی برای حوزهی منافع ملی سازوکار وحدتآفرینی ایجاد کرد؟
اتحاد در منافع ملی امری بدیهی است و در همهی دنیا رسانههای همسو با حاکمیت همین گونه عمل میکنند؛ یعنی اولویتشان مصالح و منافع ملی است.
رسانههایی که فعالیت آنها در تعارض با منافع ملی قرار دارند و در داخل کشور فعالیت میکنند به ۳ دسته تقسیم میشوند:
۱٫ گروهی که رسانههای رسمی و قانونی کشور هستند، ولی به صورت غیررسمی خط دشمن را دنبال میکنند و معمولاً تیترهایشان همسوی با رسانههایی مثل BBC و AP است. این رسانهها نه تنها در راستای مصالح و منافع ملی عمل نمیکنند، بلکه اساساً هویتشان مبتنی بر فعالیت علیه منافع ملی است.
۲٫ رسانههایی که به دلیل کجفهمی و نبود آموزش کافی جاهلانه عمل میکنند. این رسانهها بعضاً ناخواسته علیه منافع ملی گام برمیدارند.
۳٫ گروهی که متأسفانه جهتگیریهای حرفهای و صنفیشان مبتنی بر جذب و افزایش تعداد مخاطبین است. این رسانهها بدون توجه به منافع ملی، تنها در پی افزایش دایرهی مخاطبین خود هستند و به همین دلیل دائماً خطوط قرمز را زیر پا میگذارند.
باید مدیر، سردبیر و مدیر مسئول رسانهها به این درجه از فهم و شعور برسند که گاهی باید منافع رسانهی خود را فدای مصالح ملی کنند.
چگونه باید به این فهم رسید؟
یکی از راهها آموزش است. باور کنید خیلی از مسئولین ما جنگ نرم و رسانه را نمیشناسند. اگر با مختصات و ویژگیهای این مسائل آشنا شوند، بسیاری از موضعگیریها و سیاستگذاریهایشان اصلاح خواهد شد. اینکه فردی رسانهای باشد خیلی متفاوت از آن است که مختصات جنگ نرم را بشناسد. ممکن است فرد ۲۰ یا ۳۰ سال در عرصهی رسانه فعالیت داشته باشد، ولی با جبههی جنگ نرم آشنا نباشد. امروز اصحاب رسانه باید تک و پاتک را در جنگ نرم بشناسند و هوشمندانه عمل کنند.
نکتهی دیگر فضاسازی است. در واقع باید فضایی ایجاد کنیم که اگر فرد یا رسانهای خلاف منافع و مصالح ملی عمل کرد،علاوه بر برخورد قضایی، همه نسبت به او واکنش نشان دهند و به نوعی از طرف جامعه تنبیه شود. بنابراین ۲ موضوع مهم در این زمینه «آموزش» و «فضاسازی» است.
منبع: برهان
|
دیدگاهتان را بنویسید