به بهانه برگزاری نخستین همایش زن و روابط عمومی در ۱۷ مهرماه سال جاری ۱۳۹۲
شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران(شارا)، زهرا بابازادگان- مری کاسات: زن جوانی که در باغ خیّاطی میکرد، حدود ۸۲-۱۸۸۰
تقریباً ۲۵ سال از آن روز میگذرد که کلاین (Cline) در جواب به افزایش اشتغال زنان به انتشار مقالۀ “حلبیآباد مخملین” در مطالعۀ نقش زنان در روابط عمومی پرداخت. امروزه نمی توان انکار نمود که زنان بر این میدان سُلطه یافتهاند – در واقع، بر مبنای تجربۀ من در انگلیس، ۹۰ درصد دانشجویان دورۀ کارشناسی رشتۀ روابط عمومی و دانشجویان مشغول تحصیل برای کسب شرایط تخصّصی و حرفهای در زمرۀ زنان و دختران هستند.
در مؤسّسات حرفهای در اینجا زنان در مناصب ارشد قرار دارند: سالی کاسترتون (رییس و مدیر ارشد اجرایی هیل اند نولتون ایامایاِی) ریاست مجمع مشاوران روابط عمومی (PRCA) را به عهده دارد و جین ویلسون مدیر ارشد اجرایی مؤسّسۀ روابط عمومی با حقوق ویژه (CIPR) است. اگرچه شاید در حدّ مقام بالایی نباشد امّا پل میلریا به عنوان رئیس مؤسّسۀ روابط عمومی مزبور برگزیده شد و فرانسیس اینگهام به مدیریت ارشد اجرایی مجمع مشاوران روابط عمومی منصوب گشت.
با این همه، یقیناً این نشانۀ پیشرفتی در زمینۀ امکان بالقوّه برای هر زن جوانی است که وارد حرفۀ روابط عمومی میشود و فرصتی است تا در بالاترین سطح در مشاوره یا مناصب داخلی مؤسّسات کار کند. مفهوم سقف شیشهای به تاریخ سپرده شد؛ سطوح پرداخت قابل قیاس با دریافتی مردان است و مدیران اجرایی در کسب راهنمایی راهبردی از مردان و زنان به طور یکسان راحت و آسودهاند – اینطور نیست؟
با نگاهی به دانشپژوهی خانمها و اشتغال به روابط عمومی، شواهدی از نهضت مثبت دیده میشود – ولو این که از هر دو قدمی که به پیش برداشته میشود، یک قدم به عقب برگردند. زنان دیگر محدود به عمدتاً نقشهای تاکتیکی نیستند، بلکه به نوبۀ خود، حدّاقل در زمینۀ آموزشی، این شغل به عنوان یکی از مناسبترین مشاغل برای زنان جوان برای نقطۀ شروع مسیر شغلی محسوب میگردد. از صفحات هفتهنامۀ روابط عمومی (PR Week) ، آگهیهای استخدام و روایات بر میآید که هنوز مردان از مشاغل قبلی خویش در روزنامهنگاری یا سایر مناصب در سلسله مراتب مدیریت سازمان به مناصب ارشد جهش میکنند.
در بعضی زمینههای روابط عمومی (حدّاقل در انگلستان)، به نظر میرسد تقسیم جنسیتی روشنی وجود دارد. در زمینۀ تبلیغات، مردان معرّف توانایی در کنترل رسانهها از طرف مشتریان خبرسازشان هستند در حالی که زنان، سازمان دهندۀ مهمانیها هستند. در سیاست، مردان روزنامهنگار سابق با گزارشگران رسانههای ملّی میجنگند، در حالی که زنان بسیاری از نقشهای حامی کارمندان دولت را ایفا میکنند. در صنعت موتور، زنان در مناصب متمرکز بر جلسات اکثریت دارند و روزنامهنگاران متخصّص سابق دربارۀ موضوعات فنّی با همتایان مرد خود که در موضع رسانهای خود باقی ماندهاند مذاکره میکنند. مؤسّسات عمدۀ مشاوره به نظر میرسد هنوز عمدتاً توسّط مردان اداره میشود و انتصاب مقامات ارشد و پر سر و صدا عمدتاً با شکار کردن مغزهای روزنامهنگاری پرماجرای گذشته صورت میگیرد. امّا فقط میتوان حدس زد که “کار واقعی” را سپاهی از زنانی به عهده میگیرند که مدیریت اجرایی جلب مشتری را به سطح ریاست در این زمینه ارتقا میبخشند.
آیا اهمّیتی دارد؟ آیا روابط عمومی گزینۀ شغلی مطلوبی به زنان عرضه میکند و آنها را قادر میسازد کار، خانواده و سایر تعهّدات را با مهارتهای ذاتاً “ملایم” خود در بسیاری از زمینههای روابط عمومی در هم بیامیزند؟ آیا زنان قادر نیستند بدون مواجهه با تبعیض جنسی مانند آنچه که کاسترتون ادّعا میکند (با استفاده از پندارۀ قالبی مسیر شغلی که ریشۀ سازمانی دارد) خود را به مدارج عالیه برسانند؟ چندین تن از زنان را در مناصب ارشد روابط عمومی صنعت موتور میشناسم – و بسیاری دیگر را که منتظرند که بر اثر اَقدام آنها زمام امور عنوانهای عمدۀ تجاری اتومبیل را در دست بگیرند (وقتی مردانی که در حال حاضر منصبهای مزبور را در اختیار دارند به صورت بازنشسته یا حالتهای دیگر از این مشاغل کنار بروند!) جالب آن که، زنان غالباً به نظر میرسد دربارۀ دستاوردی که روابط عمومی میتواند، غیر از پوشش خبری راهاندازی مدل جدید در مجلّات مربوط به اتومبیل، برای سازمان آنها داشته باشد، دارای دیدگاهی به مراتب بزرگترند.
همچنین، زنان مجرّب روابط عمومی که وارد کلاس میشوند تا شرایط حرفهای لازم را کسب کنند، این کار را برای تقویت موقعیت شغلی خویش با استفاده از آموزش و دانش به عنوان سلاح انتخاب انجام میدهند. کسانی که از بهترین دورههای روابط عمومی فارغالتّحصیل میشوند درک راهبردی را با مهارتهای عملی اساسی – و بلندپروازی برای مسیر شغلی که محدود به مشاغل “ناراحت کننده و پردردسر” نباشد – در هم میآمیزند.
روابط عمومی قطعاً دنیایی را به زنان عرضه میکند که در صددند موازنهای بین زندگی و کار ایجاد کنند– امّا دنیایی که مانند هر زمینۀ شغلی دیگر پیچیده است و دنیایی که مردان جوان فارغالتّحصیل روابط عمومی هم، وقتی راه خویش را ایجاد میکنند با تعدّی و تجاوز از حدّ و حدود مواجه میشوند.
آری، مسایل خاصّی وجود دارد که زنان با آن روبرو هستند – و برچسب زدن شغل آنها و نیز نیازهای خود منصب که باید از چشمانداز لیبرال، ریشهای و موج سوّمی فمینیستی با آن مبارزه کنند. موانع فردی و نهادی که باید بر آن غلبه کرد و تصاویر قالبی در بسیاری از زمینههای روابط عمومی وجود دارد که باید بر آن فایق آمد. امّا به موازات مسألهسازی جنسیت، نیازهایی برای عملگرایی و حتّی تجلیل از روابط عمومی وجود دارد. این زمینۀ پویای چندوجهی است که در آن باید شغلی را تراشید– با فرصتهایی برای کار کردن مانند صنعتگری ماهر، مشاوری کاردان، نمایندۀ رسمی علامتی تجاری، مدیر خُبرۀ بحران، و در بساری از سایر نقشهای متنوّع در سراسر هزاران زمینۀ سازمانی؛ درون سازمان، درون سازمانی مشاورهای یا به عنوان کارآفرین.
معتقدم که روابط عمومی گزینۀ “مسیر شغلی پروتئوسی یا قابل تغییر” مدرن عرضه میکند– یعنی از لحاظ مفهومی فاقد حدّ و مرز که مجموعه مهارتها، کفایتها، تجارب و دانش ما ایجاد فرشینۀ فردی استخدامی (و خویشفرمایی) را برای ما میسّر سازد. دیگر انتخاب با خود ما است که این فرشینه دارای بافت مخملین باشد یا مجذوب جوشن باشد!
http://www.prconversations.com/index.php/2011/02/pr-its-a-womans-world/
|
دیدگاهتان را بنویسید