گفت و گو- شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران(شارا)- آموزش روابط عمومی در دل آموزش ارتباطات قرار دارد. ارتباطاتی که پایه و اساس آن بر ارتباطات انسانی استوار است. از زمانی که انسان پا به عرصه هستی میگذارد و به محض تولد شروع به برقراری ارتباط میکند. نوزادی را در نظر بگیرید که به یک باره متولد میشود و چون ارتباط او با دنیای آرام و پژواک صدای ضربان قلب مادر قطع میشود، گریه میکند. از نیستان تا مرا ببریدند کز نفیرم مرد و زن نالیدهاند.
بنابراین شروع ارتباط از همان نقطه آغاز حیات است تا مهر و عاطفه والدین را در محیط تازهای که به آن پای گذاشته است به دست آورد و صدای لالایی مادر جایگزین صدای ضربان قلب او میشود. ارتباطات در محیطهای بزرگتری همچون خانواده و جامعه که منبعث از فرهنگ آن جامعه است توسعه مییابد. فرهنگ حاکم بر جامعه است که نحوه ارتباطات را متاثر میسازد. حتی پلک زدن انسانها در جوامع مختلف دارای معنا و مفاهیم خاص خود میشود. ادبیات و منطق در ارتباطات متجلی میشود.
ارتباطات انسانی با تمام زیر و بمهای فرهنگی هر جامعهای گره خورده است. از خانواده شروع میشود و به مدرسه و دبیرستان ختم میشود. مشکل از اینجا به بعد است. در ایران، آموزش ارتباطات انسانی به صورت رسمی و در قالب دانشگاهی وجود ندارد. از سالها قبل در کشورهای توسعه یافته، آموزش مهارتهای ارتباطات انسانی در زمره خدمات و وظایف عمومی دولتها قرار گرفته است. به شهروندان آموخته میشود که چگونه سکوت کنند، سوال کنند، گوش دهند. ارتباطات مهارتی یاد گرفتنی است که بخش اعظمی از آن در مدرسه و سطوح بالاتر آموزش داده میشود. حتی در مورد استفاده از ابزارهایی نظیر تلفن آموزش میدهند.
اینکه چگونه آغازگر گفتوگو از طریق گوشی تلفن باشیم و الی آخر. استانداردسازی مهارتهای ارتباطی مدام در حال بروزرسانی است. در کشورهای توسعه یافته، دنیای ارتباطات، دنیای رسانهای شده است که با فناوریهای اطلاعاتی گره خورده است. در چنین جوامعی روابط عمومی زمانی موفق قلمداد میشود که به شهروندان نحوه استفاده از رسانهها را آموزش داده باشد.
در این جوامع به شهروندان آموزش داده میشود که چگونه با حجم وسیع اطلاعات روبهرو شوند. مدیریت زمان و مهارتهای استفاده از رسانهها در قالب آموزشهای جمعی ارتباطی و آموزشهای انسانی با این نگرش که شهروندان حق دارند به اطلاعات دسترسی داشته باشند اما باید به آنان آموزش داد که چگونه از وقت و زمان و از برنامههای تلویزیون و حجم انبوه اطلاعات اینترنتی استفاده کنند. سواد رسانهای موضوعی مهم است که از نظر آنها باید برای ارتقا و توسعه آن به مردم جامعه کمک کرد. بنابراین قبل از آنکه وضعیت آموزش را مورد بررسی قرار دهیم لازم است تا مفهوم نظام رسانهای هر جامعهای را مورد کنکاش قرار دهیم.
با یک مثال بحث را ادامه میدهیم. در کشورهای توسعه یافته هرگز به شهروندان گفته نمیشود که این فیلم را نگاه کن یا نگاه نکن، به این سایت وارد شوید یا نشوید، بلکه آنها وظیفه خود میدانند که ویژگیهای فیلم خوب و سایتهای مفید را معرفی کنند. سواد رسانهای را این گونه ارتقا میدهند تا شهروندان متوجه شوند آگهیهای تبلیغاتی قصد خالی کردن جیب آنها را دارند یا واقعا مفید هستند. کمک میکنند تا در هجوم اطلاعات، شهروندان بهترین گزینهها را انتخاب کنند. چگونه از چنگ آگهیها فرار کنند. ما نیاز به آموزش رسانهای برای عموم داریم. حلقه مفقودهای که شهروندان ما زمانی که وارد دانشگاه میشوند با کمترین سواد رسانهای به حوزه یادگیری ارتباطات پای میگذارند.
آموزش عمومی، آموزشهای اجباری نظیر مدرسه و آموزش دانشگاهی و عالی، بخشبندی مقوله آموزش هستند. دولتها موظف هستند اطلاعات عمومی و آموزشهای همگانی را به رایگان در اختیار شهروندان خود قرار دهند. در حوزههای وکالت، زناشویی، کنترل جمعیت، بهداشت، مواد غذایی و… آگاهی و هوشیاری اعطا کنند. دولتها موظف هستند حقوقی را که شهروندان در جامعه دارند به نحو مطلوبی برآورده سازند. ارتقای سطح سواد رسانه ای نیز در همین زمره قرار میگیرد. در جامعهای که بخشی از آن رسانهای شده است، حق مسلم شهروندان است که مهارتهای لازم را کسب کنند. ما تا چه حدی حق دسترسی به اطلاعات را داریم؟ در چنین جوامعی روابط عمومیها اکسیژن دنیای رسانهای جدید محسوب میشوند. روابط عمومی باید دسترسی به اطلاعات عمومی را منطبق با حقوق شهروندان به عنوان یک وظیفه ذاتی در سرلوحه رفتار خود قرار دهد.
مطالبه عمومی ملتها نسبت به دولتها در مورد اطلاعات و دسترسی و آگاهی بالا رفته است. ذینفعان تمام شهروندان جامعه هستند و شفافسازی به معنای واقعی انجام میشود. حتی دانشجویان دانشگاههای کشورهای توسعهیافته این حق را دارند که بدانند ناهار رئیس دانشکده چه بوده است. آیا از همان غذایی که آنها خوردهاند بوده یا خیر؟ اگر این اصول را در نظام رسانهای قبول کنیم، روابط عمومی در یک سو، جامعه در یک سو و نمایندگان مردم که روزنامهنگاران هستند و رکن چهارم دموکراسی به شمار میروند در ضلع دیگر قرار میگیرند. آموزش روابط عمومی در ایران با توجه به نظام رسانهای و سواد رسانهای معنا مییابد و قابل بحث و بررسی خواهد بود.
با چنین نقاط ضعفی ما وارد حوزه دانشگاه میشویم. در سالهای آغاز تاسیس دانشکده علوم ارتباطات ما شاهد آن هستیم رشته روابط عمومی به طور مستقل نسبت به جذب دانشجو اقدام کرد. پس از تعطیلی دانشگاه، آموزش روابط عمومی در دل رشته علوم ارتباطات اجتماعی و در قالب شاخه ای از آن دنبال شد و هنوز گروه آموزشی مستقلی ندارد. در سالهای بین ۱۳۲۶ تا ۱۳۵۹ که مرحوم نطقی مدیر گروه روابط عمومی بود، بهترین کتابها تالیف شده و همگام با آخرین انتشارات کشور آمریکا در حوزه روابط عمومی، کتابهای مشترکی در داخل کشور در اختیار علاقهمندان قرار میگیرد.
کتاب مدیریت و روابط عمومی و کتاب کلاسیک اصول و تالیفات مرحوم رضا امینی به عنوان شاخصترین و بهترین کتابهای موجود عرصه روابط عمومی در آن زمان به منصه ظهور رسید. کتاب مرحوم برزین با عنوان چگونه روابط عمومی کنیم و سایر کتابهایی که در این دوره به زیبایی به چاپ رسیدند در تاریخ آموزش روابط عمومی کشور ما ماندگار باقی ماندهاند. روابط عمومی دارای گروهی مستقل با هویتی خاص خود داشت. ما هنوز نتوانستهایم گروه را بازسازی کنیم. اگرچه جمعیت دانشجویان افزایش یافته و توسعههای خوبی را شاهد هستیم.
دانشگاه علمی کاربردی به طور مستقل در دوره کاردانی و کارشناسی به آموزش روابط عمومی پرداخته و اقدامات خوبی انجام شده است. بسیاری از کارمندان شاغل در روابط عمومی سازمانها و نهادها با شرکت در کلاسهای دانشگاه جامع علمی کاربردی پیوند مناسبی میان تجارب خود با جنبههای تئوریک روابط عمومی برقرار میسازند و این مسئله از نقاط قوت آموزش روابط عمومی در کشور است.
به منظور بازسازی گروه روابط عمومی در دانشگاه علامه طباطبایی نیز از سال ۱۳۸۵ طرح اولیه پیشنهاد شده و به زودی با موافقت مدیران دانشگاه، شاهد ایجاد گروه روابط عمومی مستقل در دانشگاه خواهیم بود.
از نقاط ضعف آموزش روابط عمومی در کشور میتوان به عدم مستند سازی ۵۰ سال تجربه آموزشی در کشور اشاره کرد. به عنوان مثال هزاران گزارش عملکردی که دانشجویان قدیم در هنگام فارغ التحصیلی به عنوان پروژه پایان کار عملی از خود بر جای گذاشته بودند، از میان رفته است. در حالی که معتقدم این گزارش دوره کارآموزی آنها در حد و قواره پایان نامههای دوره کارشناسی ارشد بود که نمایهای کامل از وضعیت سازمانها و دانشگاههای اجرایی آن دوره را میتوانستیم از آنها به دست آوریم و مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم.
از سویی دیگر ما فاقد انجمنهای آکادمیک، علمی و قوی هستیم. در آمریکا این انجمن روابط عمومی است که به دانشگاه میگوید در کدام مسیر حرکت کند و چه واحدهای درسی را اضافه یا کم کند. آنجا انجمنهای صنفی با ترکیبی از شرکتهای بخش خصوصی روابط عمومی، میاندار هستند و همواره سازمانها تمامی امور روابط عمومی خود را به این شرکتها میسپارند. مشابه آن در ایران کانونهای تبلیغاتی هستند که گاهی وظایفی از سوی روابط عمومیهای سازمان به آنها محول میشود. با این وجود معتقدم نمیتوانیم آموزش روابط عمومی را خارج از نظام رسانهای و اداری کشور مورد بررسی قرار دهیم.
در سازمانهای ما بخشی از شغلها ارتباط کمتری با فرهنگ ایران دارد. نظیر بخشهای حسابداری و کارگزینی، اما روابط عمومی با مردم سر و کار دارد و ملهم از فضای عمومی جامعه است. در گذشته برای جسارت بخشیدن به دانشجویان، واحدی به نام درس مسائل روز داشتیم که سخنرانهایی از مناصب بالا نظیر وزیر، معاون وزیر و روسای ارشد سازمانها به دانشکده میآمدند و دانشجویان با آنها جلسات پرسش و پاسخ برگزار میکردند. این مسئله موجب میشد تا زمانی که آنها وارد بازار کار میشوند از جسارت لازم برای مواجهه با مسئولان برخوردار شوند. سفرهای دسته جمعی و بازدیدها اعتماد به نفس دانشجویان را ارتقا میداد. در سایر کشورها شرط ورود به به مقطع کارشناسی ارشد داشتن سه سال سابقه کار در عرصه روابط عمومی است و یکی از پرهزینهترین رشتههای دانشگاهی به شمار میرود. بنابراین مقوله آموزش روابط عمومی را باید همواره با در نظر آوردن شرایط حاکم بر جامعه و به ویژه در پیوند با مهارتهای انسانی، ارتباطات انسانی و نظام رسانهای موجود مورد تحلیل و بررسی قرار داد.
|
دیدگاهتان را بنویسید